امروز حسابی دلتنگم خواستم چند بار بنویسم ولی کلمات نتونستند حرف دلم رو بازگو کنند ،دیدم که این شعر خیلی نزدیک به حرف دلم، شاید تمام حرفهای من هم در این شعر جاری باشد ، شاید.............
،از تهی سرشار
جویبار لحظه ها جاریست
چون سبوی تشنه کآندر خواب بیند آب ،واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را می شناسم من
زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن
وای ،اما_با که باید گفت این؟_من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظه ها جاری مهدی اخوان ثالث
برام دیگه هیچ چیز مهم نیست حتی اگه این حرفم رو هیچوقت نفهمی یا نشنوی.....مهم اینه که تو یک غروب جمعه من دلتنگم و سبب دلتنگیم تویی