سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 11
کل بازدید : 78640
کل یادداشتها ها : 27
خبر مایه


 

کسلم و خسته هرجند که به تو قول داده ام که این دو واژه را از فرهنگ لغتم پاک کنم ولی با عرض شرمندگی این احساس گنگ و لعنتی داره من رو از پا درمیاره از همه چیز خسته ام یک احساس بیهودگی بدجوری داره آزارم میده از این صدای تیک تیک بیهوده ساعت بیزارم .............امروز خسته کننده تریم روز عمرم بود مدام سرصدا جیغ و فریاد و من مملو از یک تنهایی مفرط به این میدان ستیز مینگرم ....مسخره است نمیدانم دل سنگ شده ام یا آنکه آن قدر نادیده ها را دیده ام که بیعار شده ام دیگر حتی دلم برای هیچ کس نمی سوزد ...........خسته ام و یک حس بیمارگونه تمام تنم را پوشانده حس مردنی پریشان راستی   چه مرگم شده؟ به تو قول داده ام دردم را بیابم ولی یافتن درد بی درمان چه سودی دارد؟!کاش پنجره ام شیشه هایی کدر نداشت و کاش هنوز بسان کودکیم میتوانستم آسمان و خورشید را با سرانگشتانم لمس کنم  کاش تنها یک روز برای این دل رنجورم زندگی
 میکردم کاش...............
نازنینم چه زیبا بازگو کردی آنچه را که دز نهانخانه ام دلم پنهان است

کاش چون پاییز بودم ،کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران دامنم را چنگ میزد
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
 وحشی و پرشور و رنگ آمیز بودم

فروغ فرخزاد

 

 


تست   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ