سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 9
کل بازدید : 78666
کل یادداشتها ها : 27
خبر مایه


 

شب شده و  باز مثل همیشه خوابم  نمیره سردرگم و گیج و من چقدر این سکوت شبانه رو دوست دارم وقتی می تونی حتی صدای تپش قلبت رو حس کنی و به خوبی احساس کنی زنده ایی وقتی حتی صدایی تو رو به وحشت میندازه و من چقدر این ترس پر از تحرک رو دوست دارم ...........برای تلف کردن زمان تصمیم می گیرم کتاب بخونم و آنچنان غرق میشم که حتی میتونم چهره شخصیتها رو در ذهنم مجسم کنم تا اینجا مثل هرشب که یکدفعه زنگ تلفن همه این آرامش رو بهم میزنه صدای هراسان از پشت گوشی و ساعت که 2 بعد از نصفه شب رو اعلام میکنه همه گویای یک خبر بد و دور تند شروع میشه مثل فیلمهای قدیمی دورتندی که تازه رو به آرامش گذاشته بعد از 4 روز و این خطر که همیشه از فکر کردن به آن می ترسم از 4 روز پیش قوتش بیشتر شده دیگه هر روز باید بترسم هر روز هرشب

5 ماه پیش دیدمش روز حمایت از بیماران کلیوی وضع خوبی نداشت دکتر دوبار دیالیز در هفته تجویز کرده  و این یعنی مرگ تدریجی میگفت توی جنگ شیمیایی شده ولی هنوز نتونسته ثابت کنه که محل خدمت او هم شیمیایی شده !!و برای همین امکانات حمایتی بهش تعلق نمی گیره دو تا بچه داره و 38 سال بیشتر نداره و لی پیرتر نشون میده و از هیچ ارگانی هم در آمدی نداره خرج زندگی خودش و خانواده اش به عهده برادراش ، دوستم دیشب که تماس گرفت گفت وضع جسمانی خوبی نداره دیگه بهش امیدی نیست و این یعنی پایان ،زمانی می تونست تنها با صدهزار تومن خودش رو نجات بده ولی کسی نبود کمکش کنه هیچ کس وحالا کسی که تمام عمرش رو فدای آرمانش کرده  داره تنها روی تخت بیمارستان جون میده و من تو هیچ کاری نمی تونیم بکنیم هیچ کاری ، بعد مرگش هم جسدش تبدیل میشه به تریبون سخنرانی برای نشان دادن جنایتهای جنگ و بعد باز فراموشی ودر انتظار نفر بعد!!!!!!!!
 چند روز پیش که ماهیهای قرمز رو دیدم بوی نوروز رو حس کردم ولی امسال دیگه احساس سال نو رو ندارم نمی دونم چرا حتی دیگه آرزویی هم ندارم وقتی دلت گرفته وقتی همه غمگیند و نزدیکانت در رنج وقتی هرسال دریغ از سال قبل را می گویی دیگه نوروز چه معنایی می تونه داشته باشه؟؟

روزگار اکنون
گل دیوار ترک خورده ی یک مقبره است !
به فرو ریختن ظلمت خود
استاده!
آه چشمان زنی است،
چنگ آورده ، به پولاد ضرِیحی مجهول
و نشسته
کنار جسد مرده ی خویش .
این سیه پوش ، هنوز
ساعتی مانده
به آوارگی اش !
روزگار اکنون....

مرید میر قاید (پرنوشته ها)

 ******************

 نمی دونم چرا همه فکر می کنند ما خوزستانی سبزه و در بیشتر مواقع سیاهیم و با لهجه عجیب و غریبی و به زبان عربی حرف می زنیم و انگار این تفکر دیگه زیادی داره داره همگانی میشه این مطلب رو بخونید تا منظورم رو بهتر بفهمید


تست   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ