سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 78630
کل یادداشتها ها : 27
خبر مایه



با هم توی دانشگاه آشنا شدیم اونقدر بهونه برای دوستی داشتیم که خیلی زود همراه هم شدیم هم همشهری بودیم و هم هم دانشگاهی تازه یک دوست مشترک هم داشتیم دختر شادی بود و اهل تفریح و کاملا اجتماعی  من که همیشه به این سرزندگی و شادابی اون حسودیم میشد  سال آخر بودیم که بیخبر  ناپدید شد چند دفعه ایی سراغش رو گرفتیم  ولی خانواده اش جواب درستی نمی دادند تا اینکه فهمیدیم برخلاف میل خانواده اش ازدواج کرده و به خاطر بعضی مشکلات مرخصی گرفته من دیگه ندیدمش چون شوهرش دوست نداشت که با ما در ارتباط باشه تا همین چند ماه پیش که در دادگاه در اتاق رییس دیدمش و یک دادخواست طلاق دستش !!!خیلی تعجب کردم چون  همیشه معتقد بود شوهرش عاشق اون و مدتها با هم در ارتباطند و همدیگر رو خوب می شناسند تو ی دادخواست نوشته بود شوهرش بدبین و ارتباط اون رو با همه قطع کرده و مدعی که اون با پسرهای دانشگاه در ارتباط و با اینکه باردار اون رو کتک می زنه و حتی ادعا می کنه این بچه متعلق به اون نیست !!! دیگه ندیدمش باز هم غیبش زد می گفت با من هم تماس نگیرید که شوهرم خوشش نمیاد تا اینکه دیروز با من تماس گرفت  درس تمام نکرد و از لحاظ روحی آشفته بود می گفت بعد تولد بچه بدتر هم شده
ازش پرسیدم هنوز هم می خوای ادامه بدی ؟؟ گفت به خاطر بچه مجبورم کاری که نمی تونم بکنم این هم یک قربانی دیگه .............از دیروز خودم هم خیلی آشفته ام خیلی ...ولی مقصر خودمونیم وقتی با احساسمون بازیمون میدند و از احساس مادری و فرزندی سوءاستفاده می کند باید  همین سرنوشتمون باشه ،سوختن و ساختن  اون هم به هر قیمتی

****************************

این دو سه روز گذشته کلی ذوق زده شدیم و چندتایی از بچه های بلاگر ذوق زده مان کردند و صدای گرمشان را شنیدیم بهرحال تلافی این تعطیلات رو در اورد چون این دو سه روزه حسابی سر فرم بودم

این تعطیلات هم تمام شد برای من که فرقی نکرده ولی همین که تمام کارها به حالت عادی برگشته غنیمت ....این هم یک عکس که یادگار تنها  روز خوش در این 13 روز بود  ..........

 


تست   




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ